شبی غمگین تر از شبهای فرهاد بهیاد لحظه های رفته بر باد بهیاد سروهای سبز و عاشق نشستمگریه کردم تا شقایق صدایمیک نیستان بی قراری غروبو حسرت و چشم انتظاری بهیادت ای عزیز نازنینم ! شبیتنها و خاکستر نشینم ازآن آتش که شب را شعله ور کرد چهبر جا مانده جز خاکستر سرد شکفتهیاد گل در گریه هایم پراز حرفم اگر چه بی صدایم بهسوگت ای چراغ خانه ی دل چوکولی ای روم ، منزل به منزل کهتا شاید ز تو یابم نشانه زتو ای شاعر هر چه ترانه تورا می پرسم از اندوه مهتاب کهمی گرید به روی بستر آب تمامچشم را من جستجویم مگریابم تورادرروبرویم